از این عشق به هر عشق جهان میخندم/ هرکه آرد سخن عشق به آن میخندم/ روزی از عشق دلم سوخت که خاکستر شد/ بعد از این سوز به هر سوز جهان میخندم
عمریست که ویران شده ام ، ساکت و سرد و پریشان شده ام ، تا تو آیی و مرا دریابی ، من اسیر شب طوفان شده ام
چه کنم تو سلطان جهانی و من درویش خرابات ، تو ارباب وفایی و من نوکر ارباب
گر همسفر عشق شدی مرد خطر باش ، هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش